دانلود آکورد زیبای پوست شیر ابی
متن آهنگ :
قلب تو قلب پرنده
پوستت اما پوست شیر
زندون تن و رها کن
ای پرنده پر بگیر
اون ور جنگل تن سبز
پشت دشت سر به دامن
اون ور روزای تاریک
پشت این شبای روشن
برای باور بودن
جایی باید باشه شاید
برای لمس تن عشق
کسی باید باشه باید
که سر خستگیاتو
به روی سینه بگیره
برای دلواپسی هات
واسه سادگیت بمیره
قلب تو قلب پرنده
پوستت اما پوست شیر
زندون تن و رها کن
ای پرنده پر بگیر
حرف تنهایی قدیمی
اما تلخ و سینه سوزه
اولین و آخرین حرف
حرف هر روز و هنوزه
تنهایی شاید یه راهه
راهیه تا بی نهایت
قصه ی همیشه تکرار
هجرت و هجرت و هجرت
اما تو این راه که همراه
جز هجوم خار و خس نیست
کسی شاید باشه شاید
کسی که دستاش قفس نیست
قلب تو قلب پرنده
پوستت اما پوست شیر
زندون تن و رها کن
ای پرنده پر بگیر
دانلود آکورد بدرقه ابی با فرمت pdf
متن اهنگ :
رفتنت مثل یه حادثه برام موندنیه
حالا آواز سفر کردن تو خوندنیه
لحظه ها، ثانیه ها طاقت موندن ندارن
می سوزونن، اما خب فکر سوزوندن ندارن
یه روزی لحظه هامون رنگ بنفشه ها بودن
تو هوای خونه مون عطر آلاله ها بودن
تن من جسم تو یکی نبودن اما یه جون
زیر آفتاب جدا اما یکی سایه هامون
حالا اون اسب بزرگ آهنی منتظره
تا تمومی وجود منو همراش ببره
می بره هر چی رو که بود ونبود
من می شم شناور مسیر رود
بدرقه کلام تلخ رفتنه
واسه من تجربه ی گسستنه...
آکورد آهنگ پیچک ابی
متن آهنگ :
متن آهنگ پیچک ابی
آکورد آهنگ بسیار زیبای با تو ابی
متن شعر :
با تو این تن شکسته
داره کم کم جون میگیره آخرین ذرات موندن
تو رگهام نمیمیره
با تو انگار تو بهشتم
با تو پرسعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم
عاشق شهامتم من
اگه رو حصیر بشینم
اگه هیچ نداشته باشم
با تو من مالک دنیام
با تو در نهایتم من
با تو انگار تو بهشتم
با تو پر سعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم
عاشق شهامتم من
با تو شاه ماهی دریا
بی تو مرگ موج تو ساحل
با شکل یک حماسه
بی تو یک کلام باطل
بی تو من هیچی نمیخوام
از این عمری که دو روزه
در اتاقم واسه قلبم
پیرهن عزا بدوزه
با تو انگار تو بهشتم
با تو پر سعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم
عاشق شهامتم من
با تو انگار تو بهشتم
با تو پر سعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم
منبع:www.Guitarineh.com
متن شعر:
هیچ تنها و غریبی طاقت غربت چشماتو نداره
هرچی دریا رو زمینه قد چشمات
نمی تونه ابر بارونی بیاره
وقتی دلگیری و تنها ، غربت تمام دنیا
از دریچه قشنگ چشم روشنت می باره
نمی تونم غریبه باشم توی آیینه چشمات
تو بذار که من بسوزم مثل شمعی توی شبهات
توی این غروب دلگیر جدایی
توی غربتی که همرنگ چشاته
همیشه غبار اندوه روی گلبرگ لباته
حرفی داری روی لبهات اگه آه سینه سوزه
اگه حرفی از غریبی ، اگه گرمای تموزه
تو بگو به این شکسته قصه های بی کسیتو
اضطراب و نگرانی ، حرفای دلواپسیتو
نمی تونم غریبه باشم توی آیینه چشمات
تو بذار که من بسوزم مثل شمعی توی شبهات
نمی تونم … نمی تونم ...